Русские видео

Сейчас в тренде

Иностранные видео


Скачать с ютуб اسرار ترسناکترین جنایاتی که در ایران اتفاق افتادند | پرونده های جنایی ایرانی в хорошем качестве

اسرار ترسناکترین جنایاتی که در ایران اتفاق افتادند | پرونده های جنایی ایرانی 10 месяцев назад


Если кнопки скачивания не загрузились НАЖМИТЕ ЗДЕСЬ или обновите страницу
Если возникают проблемы со скачиванием, пожалуйста напишите в поддержку по адресу внизу страницы.
Спасибо за использование сервиса savevideohd.ru



اسرار ترسناکترین جنایاتی که در ایران اتفاق افتادند | پرونده های جنایی ایرانی

اسرار ترسناکترین جنایاتی که در ایران اتفاق افتادند | پرونده های جنایی ایرانی اونروز مهریه 34 ساله به یکی از کلانتریای کرج رفتو خبره گم شدنه همسره 39 سالش سعیدو بهشون گزارش داد این زن میگفت سعید از دیروز صب که از خونه رفت که بره سره کار دیگه برنگشته خونه و هرچی بهش زنگ میزنم گوشیش خاموشه به هرکیم که فک میکردم شاید خبری ازش داشته باشه چن بار زنگ زدم ولی انگار آب شده رفته توو زمین خیلی زود با گفته های مهری اسمو مشخصاته سعید توی سیستمه جامعه پلیسه آگاهی ثبت شد تحقیقات برای پیدا کردنه سعید شروع شد ولی دقیقا همونجوری که مهری میگفت انگار سعید اب شده بود رفته بود توی زمین چن روزی گذشت هیچ خبرو اثری از سعید به دست نیومد هنوز جوابه استعلامه خطه تلفنه سعید به دسته کاراگاهای اداره ی آگاهی نرسیده بود واسه همین مهری که میخواست خودشو خیلی نگران نشون بده دوباره برای پیگیریه پرونده راهیه اداره ی آگاهیه کرج شد ولی اینبار چنتا سواله ساده توسطه افسری که مسئوله رسیدگی به این پرونده بود باعث شد مهری جوابای ضدو نقیضی بده و این افسر به مهری شک کنه برای همین این افسر درخواسته استعلامه خطه تلفنه مهریم صادر کرد بعده چن روز جواب استعلامه خطوطه تلفنه مهریو سعید به دسته مامورای آگاهی رسید جوابه این استعلام نشون میداد که مهری با یه پسره جوون به اسمه ناصر که 4 سال از خودش کوچیکتره ارتباطه سیاه داره علاوه بر این آخرین تماسیم که سعید قبله خاموش شدنه گوشیش داشته با شماره تلفنه ناصر بوده همین مسئله باعث شد دستوره بازداشته ناصر توسطه بازپرسه پرونده صادر بشه بازپرس همچنین دستور داد مهری به صورته نامحسوس زیرنظر گرفته بشه تا تحقیقات از ناصر کامل بشه با صادر شدنه دستوره بازداشته ناصر مامورای آگاهی خیلی زود و در عرض چن ساعت ناصرو بازداشت کردنو به اداره ی آگاهی آوردن ناصر از زمانی که بازداشت شد انگار خودشو باخته بود و حس میکرد راه فراری نداره برای همین زمانی که پشته میز بازجویی نشست هیچ چیزیو انکار نکردو شروع به اعتراف کرد ناصر میگفت رابطه ی منو مهری درست از 7 ماهه پیش شروع شد من مهریو توو یکی از خیابونای کرج دیدم که داشت پیاده راه میرفت منم با ماشین بودم اون خیابون جای شلوغی بود واسه همین ماشینمو کناره خیابون پارک کردمو پیاده رفتم دنباله مهری چن دیقه ای دنباله مهری رفتمو بلخره شمارمو بهش دادم اولش مهری میگفت بهت زنگ نمیزنم فقط به خاطره اینکه بری شمارتو گرفتم ولی چن روز بعد دیدم یه شماره ی ناشناس بهم پیام داد خودشو معرفی کردو رابطه ی ما شروع شد مهری هیچی راجبه اینکه متاهله بهم نگفته بود ولی بی دلیل بعضی وقتا جوابه تلفنشو نمیدادو همینم باعث درگیریه ما میشد ولی هر دفعه مهری بعده دعوا با لوس بازیایی که داشت دلمو میبرد یواش یواش ارتباطمون صمیمی تر شد تا اینکه دعوتش کردم خونمونو رابطه ی جنسیمون شروع شد مهری انقد از لحاظه جنسی گرم بود که محال بود فک کنم شوهر داره کاره هرروزمون شده بود که هرروز ظهر ساعت2و3 مهری میومد خونه ی منو باهم رابطه داشتیم من شغلم مغازه داری بود هرروز اون تایم تعطیل میکردم هرروزی که میگذشت من به مهری وابسته تر میشدم تا اینکه مهری چن روزی جوابه گوشیشو نداد داشتم دیوونه میشدم هرچی زنگ میزدم گوشیش خاموش بود بلخره بعده 3 روز مهری خودش بهم زنگ زد گوشیو که جواب دادم هرچی از دهنم درومد بهش گفتم ولی مهری توو جواب یه چیزی بهم گفت که یهو عرق سر نشست روی تنم مهری گفت شوهرم متوجه رابطه ی ما شده بهش گفتم چرت نگو میخوای کارتو توجیه کنی ولی مهری گفت الان دارم حاضر میشم بیام پیشت وقتی رسیدم همه چیو واست توضیح میدم مهری رسیدو همه ی ماجرارو برام گفت حتی عکسای دو نفرشونو با صفحه ی دومه شناسنامشو بهم نشون داد ترسیده بودم ولی از یه طرف انقد عشقه مهری رفته بود توی وجودم که دیگه هیچ کاری ازم بر نمیومد مهری میگفت با شوهرش سعید خیلی مشکل داره سعید هم سرد مزاجه هم دست بزن داره راستم میگفت تمامه تنو بدنش کبود بود مهری میگفت چن ساله که با سعید مشکل داره و طلاقشم نمیده میگفت انگار من عینه کلفتشم توو خونه فقط از سره کار میاد خونه غذاشو میخوره و بعدش جلوی تلویزیون میخوابه همین رفتاراشم باعث شد ازش سرد شم هر موقعم اعتراض میکردم تا جایی که جون داشت کتکم میزد تا اینکه با تو آشنا شدمو دیگه رفتارای سعید به چشم نمیومد تا اینکه چن روز پیش وقتی رفته بودم حموم سعید رفت سره گوشیمو پیامامونو دیدو متوجه رابطمون شد مهری میگفت بعده اینکه پیامای ردو بدل شدمونو سعید دید حسابی کتکم زد بعدشم سعید بهم گفت میخوام باهاش حرف بزنم شمارتو از توی گوشیم برداشتو میخواد بهت زنگ بزنه بعده گفتنه این حرفا مهری حاضر شدو رفت خونشون هنوز چن ساعتی بیشتر ازین حرفای مهری نگذشته بود که دیدم داره بهم زنگ میزنه جواب دادم بهم کلی فحشو دری وری گفت میخوام ببینمتو ادبت کنم اگه نیای هرجوری که شده پیدات میکنم تلفنو روش قطع کردمو زنگ زدم مهری مهری میگفت من یه نقشه دارم باید کلکه سعید بکنیم من جا خورده بودم مهری میگفت اگه این کارو نکنیمو شکایت کنه جفتمونو اعدام میکنن ... - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - 🔴 لینک سابسکرایب:    / @jenayigram   - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - 🔸 ویدیوهای پیشنهادیه من: 📽️من فقط بهشون تذکر دادم وقتی دختر میارن خونه کمتر سر و صدا کنن:   • من فقط بهشون تذکر دادم وقتی دختر میار...   📽️مادر و ناپدریم خواهرمو مجبور می کردن تن فروشی کنه منم نقشه قتلشونو کشیدم:   • مادر و ناپدریم خواهرمو مجبور می کردن ...   📽️مهین قدیری اولین قاتل سریالی زن ایران:   • پرونده جنایی تنها قاتل زن سریالی ایرا...   📽️خفاش شب:   • پرونده جنایی خفاش شب غلامرضا خوشرو |ق...   📽️بهم گفت دیگه شوهرتو نمی بینی :   • بهم گفت دیگه شوهرتو نمی بینی   - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - #پرونده_جنایی #پرونده_مستند #قتل

Comments